چگونه میتوان چیزی همچون «وحی» را در جهان مدرن و راززدایی شدهی امروز، بامعنا دید؟
وحی «الهام» است. این همان تجربهای است که شاعران و عارفان دارند؛ هر چند پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه میکنند. در روزگار مدرن، ما وحی را با استفاده از استعارهی شعر میفهمیم. چنانکه یکی از فیلسوفان مسلمان گفته است: وحی بالاترین درجهی شعر است.
شعر ابزاری معرفتی است که کارکردی متفاوت با علم و فلسفه دارد. شاعر احساس میکند که منبعی خارجی به او الهام میکند؛ و چیزی دریافت کرده است. و شاعری، درست مانند وحی، یک استعداد و قریحه است: شاعر میتواند افقهای تازهای را به روی مردم بگشاید؛ شاعر میتواند جهان را از منظری دیگر به آنها بنمایاند.
به نظر شما، قرآن را باید محصول زمان خودش دید. آیا این سخن متضمن این نیز هست که شخص پیامبر نقشی فعال و حتی تعیینکننده در تولید این متن داشته است؟
بنا به روایات سنتی، پیامبر تنها وسیله بود؛ او پیامی را که از طریق جبرئیل به او نازل شده بود، منتقل میکرد. اما، به نظر من، پیامبر نقشی محوری در تولید قرآن داشته است.
استعارهی شعر به توضیح این نکته کمک میکند. پیامبر درست مانند یک شاعر احساس میکند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است. اما در واقع - یا حتی بالاتر از آن: در همان حال - شخص پیامبر همه چیز است: آفریننده و تولیدکننده. بحث دربارهی اینکه آیا این الهام از درون است یا از بیرون حقیقتاً اینجا موضوعیتی ندارد، چون در سطح وحی تفاوت و تمایزی میان درون و برون نیست.
این الهام از «نَفس» پیامبر میآید و «نفس» هر فردی الهی است. اما پیامبر با سایر اشخاص فرق دارد؛ از آن رو که او از الهی بودن این نفس آگاه شده است. او این وضع بالقوه را به فعلیت رسانده است. «نفس» او با خدا یکی شده است. سخن مرا اینجا به اشتباه نفهمید: این اتحاد معنوی با خدا به معنای خدا شدن پیامبر نیست. این اتحادی است که محدود به قد و قامت خود پیامبر است. این اتحاد به اندازهی بشریت است؛ نه به اندازهی خدا.
جلال الدین مولوی، شاعر عارف، این تناقضنما را با ابیاتی به این مضمون بیان کرده است که: «اتحاد پیامبر با خدا، همچون ریختن بحر در کوزه است.»
اما پیامبر به نحوی دیگر نیز آفرینندهی وحی است. آنچه او از خدا دریافت میکند، مضمون وحی است. اما این مضمون را نمیتوان به همان شکل به مردم عرضه کرد؛ چون بالاتر از فهم آنها و حتی ورای کلمات است. این وحی بیصورت است و وظیفهی شخص پیامبر این است که به این مضمون بیصورت، صورتی ببخشد تا آن را در دسترس همگان قرار دهد. پیامبر، باز هم مانند یک شاعر، این الهام را به زبانی که خود میداند، و به سبکی که خود به آن اشراف دارد، و با تصاویر و دانشی که خود در اختیار دارد، منتقل میکند.
شخصیت او نیز نقش مهم در شکل دادن به این متن ایفا میکند. تاریخ زندگی خود او: پدرش، مادرش، کودکیاش و حتی احوالات روحیاش [در آن نقش دارند.] اگر قرآن را بخوانید، حس میکنید که پیامبر گاهی اوقات شاد است و طربناک و بسیار فصیح در حالی که گاهی اوقات پرملال است و در بیان سخنان خویش بسیار عادی و معمولی است. تمام اینها اثر خود را در متن قرآن باقی گذاشتهاند. این، آن جبنهی کاملاً بشری وحی است.
پس قرآن جنبهای انسانی و بشری دارد. این یعنی قرآن خطاپذیر است؟
از دیدگاه سنتی، در وحی خطا راه ندارد. اما امروزه، مفسران بیشتر و بیشتری فکر میکنند وحی در مسایل صرفاً دینی مانند صفات خداوند، حیات پس از مرگ و قواعد عبادت خطاپذیر نیست. آنها میپذیرند که وحی میتواند در مسایلی که به این جهان و جامعهی انسانی مربوط میشوند، اشتباه کند. آنچه قرآن دربارهی وقایع تاریخی، سایر ادیان و سایر موضوعات عملی زمینی میگوید، لزوماً نمیتواند درست باشد. این مفسران اغلب استدلال میکنند که این نوع خطاها در قرآن خدشهای به نبوت پیامبر وارد نمیکند؛ چون پیامبر به سطح دانش مردم زمان خویش «فرود آمده است» و «به زبان زمان خویش» با آنها سخن گفته است.
من دیدگاه دیگری دارم. من فکر نمیکنم که پیامبر «به زبان زمان خویش» سخن گفته باشد؛ در حالی که خود دانش و معرفت دیگری داشته است. او حقیقاً به آنچه میگفته، باور داشته است. این زبان خود او و دانش خود او بود و فکر نمیکنم دانش او از دانش مردم همعصرش دربارهی زمین، کیهان و ژنتیک انسانها بیشتر بوده است. این دانشی را که ما امروز در اختیار داریم، نداشته است. و این نکته خدشهای هم به نبوت او وارد نمیکند چون او پیامبر بود، نه دانشمند یا مورخ.
شما به فیلسوفان و عارفان سدههای میانه همچون مولوی اشاره میکنید. دیدگاههای شما دربارهی قرآن تا چه اندازه ریشه در سنت اسلامی دارد؟
بسیاری از دیدگاههای من ریشه در اندیشهی سدههای میانی اسلام دارد. این سخن را که نبوت مقولهای است بسیار عام و نزد اصناف مختلف آدمیان یافت میشود، هم در اسلام شیعی و هم نزد عارفان وجود دارد. متکلم بزرگ شیعی، شیخ مفید، امامان شیعه را پیامبر نمیداند؛ اما تمام ویژگیهایی را که پیامبران دارا هستند، به آنها نسبت میدهد. همچنین عارفان نیز عمدتاً متعقدند که تجربهی آنها از جنس تجربههای پیامبران است. و باور به این نیز که قرآن یک محصول بشری و بالقوه خطاپذیر است، در عقاید معتزله دال بر مخلوق بودن قرآن به طور تلویحی آمده است.
اندیشمندان سدههای میانه غالباً این نظرها را به شیوهای روشن و مدون بیان نمیکردند و ترجیح میدادند آنها را در خلال سخنانی پراکنده یا در لفافه بیان کنند. آنها نمیخواستند برای مردمی که توانایی هضم این اندیشهها را نداشتند، ایجاد تشویش و سردرگمی کنند. به عنوان مثال، مولوی جایی میگوید که قرآن، آیینههای ذهن پیامبر است. آنچه در دل سخن مولوی مندرج است این است که شخصیت پیامبر، تغییر احوال او و اوقات خوب و بد او، همه در قرآن منعکس هستند.
پسر مولوی حتی از این هم فراتر میرود. او در یکی از کتابهایش میگوید که چند همسری به این دلیل در قرآن مجاز دانسته شده است که پیامبران زنان را دوست میداشت. و به این دلیل بود که به پیروانش اجازهی اختیار کردن چهار زن را داده بود!
آیا سنت شیعی به شما اجازه میدهد که اندیشههایتان را دربارهی بشری بودن قرآن مدون کرده و توسعه دهید؟
مشهور است که در اسلام سنی، مکتب عقلگرای اعتزالی در برابر اشعریان و عقیدهی آنها دال بر جاودانی بودن و غیرمخلوق بودن قرآن شکست سختی خورد. اما در اسلام شیعی، معتزلیان به نحوی ادامهی حیات دادند و زمینی حاصلخیز را برای رشد یک سنتی فلسفی غنی فراهم کردند. اعتقاد معتزلیان دال بر مخلوق بودن قرآن در میان متکلمان شیعی، تقریباً اعتقادی است بلامنازع.
امروز میبینید که اصلاحگران سنی به موضع شیعیان نزدیکتر میشوند و اعتقاد مخلوق بودن قرآن را میپذیرند. اما روحانیون ایران در استفاده از منابع فلسفی سنت شیعی برای گشودن افقهایی تازه به روی فهم دینی ما مردد هستند. آنها قدرتشان را بر پایهی فهمی محافظهکارانه از دین مستحکم کردهاند و هراس دارند که مبادا با گشودن باب بحث دربارهی مسایلی از قبیل ماهیت نبوت، همه چیزشان از دست برود.
پیامدهای دیدگاههای شما برای مسلمانان معاصر و نحوهی استفادهی آنها از قرآن به منزلهی یک راهنمای اخلاقی چیست؟
تلقی بشری از قرآن تفاوت نهادن میان جنبههای ذاتی و عرضی قرآن را میسر میکند. بعضی از جنبههای دین به طور تاریخی و فرهنگی شکل گرفتهاند و امروز دیگر موضوعیت ندارند. همین امر، به عنوان مثال، دربارهی مجازاتهای بدنی که در قرآن مقرر شدهاند، صادق است. اگر پیامبر در یک محیط فرهنگی دیگر زندگی میکرد، این مجازاتها احتمالاً بخشی از پیام او نمیبودند.
وظیفهی مسلمانان امروز این است که پیام گوهری قرآن را به گذشت زمان ترجمه کنند. این کار درست مانند ترجمهی یک ضربالمثل از یک زبان به زبان دیگری است. ضربالمثل را تحتاللفظی ترجمه نمیکنید. ضربالمثل دیگری پیدا میکنید که همان روح و معنا را داشته باشد، همان مضمون را داشته باشد، ولی شاید همان الفاظ را نداشته باشد.
در عربی میگویند که فلانی خرما به بصره برده است. اگر قرار باشد این را به انگلیسی ترجمه کنید، میگویید فلانی زغالسنگ به نیوکاسل برده است. درک تاریخی و بشری از قرآن به ما اجازهی این کار را میدهد. اگر بر این باور اصرار کنید که قرآن کلام غیرمخلوق و جاودانی خداست که باید لفظ به لفظ به آن عمل شود، دچار مخمصهای لاینحل میشوید.
--------------------------------------------------------------------------------
میشل هوبینک، در بخش عربی رادیو جهانی هلند کار میکند. «بسط تجربهی نبوی» اوایل سال ۲۰۰۸ توسط انتشارات بریل در لایدن منتشر خواهد شد.
از زمان به قدرت رسیدن محمود احمدینژاد، کار کردن در ایران روز به روز برای عبدالکریم سروش دشوارتر شده است. به همین دلیل، او دعوت به تدریس در دانشگاهیهایی چون هاروارد و پرینستون در آمریکا و ویسنشافتکولگ در برلین را پذیرفته است. در سال گذشتهی تحصیل، سروش مدرس میهمان در دانشگاه آزاد آمستردام و مؤسسهی مطالعهی اسلام در جهان مدرن (ISIM) در لایدن هلند بوده است.
نظرات
باسلام / مثل اینکه شما هرچه رادکترسروش بگوید بدون اشتباه دانسته ودرواقع دکترسروش رامعصوم می دانید / آخربرادران عزیز برای آخرین جمله دکترچه توجیهی هست :اگر بر این باور اصرار کنید که قرآن کلام غیرمخلوق و جاودانی خداست که باید لفظ به لفظ به آن عمل شود، دچار مخمصهای لاینحل میشوید.<br /> <br /> از دیدگاه سنتی، در وحی خطا راه ندارد. اما امروزه، مفسران بیشتر و بیشتری فکر میکنند وحی در مسایل صرفاً دینی مانند صفات خداوند، حیات پس از مرگ و قواعد عبادت خطاپذیر نیست. آنها میپذیرند که وحی میتواند در مسایلی که به این جهان و جامعهی انسانی مربوط میشوند، اشتباه کند. آنچه قرآن دربارهی وقایع تاریخی، سایر ادیان و سایر موضوعات عملی زمینی میگوید، لزوماً نمیتواند درست باشد. این مفسران اغلب استدلال میکنند که این نوع خطاها در قرآن خدشهای به نبوت پیامبر وارد نمیکند؛ چون پیامبر به سطح دانش مردم زمان خویش «فرود آمده است» و «به زبان زمان خویش» با آنها سخن گفته است.<br /> <br /> البته حتما ماراجاهل می دانیدکه سخنان جناب دکتررانمی فهمیمیم اما کلام خدا شوخی بردارنیست که آقای دکتربافلسفه بافی وسخنان بی دروپیکربخواهند با آن کلام بازی کنند . البته شما نیز کارهای مهم تردعوت رارها کرده وبه جای ترویج قرآن وسنت نبوی به ترویج افکاردکتربیشتراهمیت می دهید.<br /> دین اسلام دینی است آسان وقابل فهم برای همه ی انسانها وخداوندبه کسی هم دراین رابطه نه ظلم کرده ونه می کند پس آن رافلسفی وغیرقابل فهم نکنید.<br /> <br />
من به سهم خودم از مدیران سایت تشکر میکنم <br /> تصور میکنم قرار دادن این مقاله به منزلهی قبول یا تأیید آن نیست، بلکه جهت تلنگر زدن به اذهان به ظاهر متعادل شماست، اگر آنها را نمیپسندید، بسم الله، مثل آقای دکتر مرادی شجاعانه، شروع کنید به نقد نظریهها - که از قضا کار بسیار میمون و مبارکی خواهد بود- بنده با شناختی که از مدیریت سایت دارم بر این باورم که این مقاله و سایر مقالات در همین راستا در این سایت قرار داده میشوند نه به منزلهی تبلیغ.<br /> یکی از خوانندگان
برادران بزرگواربه اندازه کافی سایتهای اینترنتی وشبکه های ماهواره ای برای انکارکلام آسمانی قرآن وجود دارندکه هرروز بگونه های مختلف ادعا می کنند که قرآن کلام خدانیست ومال محمد(ص) است . دکترسروش نیز درقالب فلسفه بافی صراحتاً نزول وحی ووجود واسطه ای بنام جبرئیل راانکارمی نماید .پس حرف وعرض من این است که شما عزیزان حداقل به جای تولید شبهات جدید اززبان یک روشنفکرمسلمان فیلسوف بعنوان سایت یک جماعت اسلامی همّ خودرابرای پاسخگویی به شبهات بیشمارموجود بکاربندید. من هم مثل شما دکترسروش رادوست دارم ولی اورامعصوم نمی دانم وجالب است دکترسروش برای توجیه عقاید خود فقط به گفتارمولانا وآیت الله خمینی متوسل می شود . ببینید:<br /> این که بگوئیم قرآن کلام محمد(ص) است، درست مانند این است که بگوئیم قرآن معجزه محمد (ص) است. هر دو به یک اندازه به محمد(ص) و به خدا انتساب دارند. و تاکید بر یکی به معنی نفی دیگری نیست. هر چه در عالم رخ می دهد به علم و اذن و اراده باری است. یک موحد در این شکی ندارد. با این حال همه می گوئیم آلبالو، میوه درخت آلبالو است، آیا باید بگوئیم خدا میوه آلبالو می دهد تا موحد باشیم؟ این اشعریت کهن را جامه تقدس نوین نپوشانیم. و سخن بقاعده بگوئیم و معنی سخنان دقیق و راز آلود را نیز نیکو دریابیم. قرآن میوه شجره طیبه شخصیت محمد (ص) بود که باذن خدا ثمر بخشی می کرد(توتی اکلها کل حین باذن ربها) و این عین نزول وحی و تصرف الهی است.<br />
در پاره ای از روزنامه ها و سایت های اینترنتی اخیرا آورده اند که دکتر سروش رسما "نزول قرآن را از جانب خدا انکار کرده و آن را کلام بشری محمد دانسته است." آیا چنین است؟<br /> <br /> شاید مزاح کرده اند یا خدای نکرده اغراض سیاسی و شخصی داشته اند. <br /> <br /> <br /> حالا نظر و توضیح شما چیست؟<br /> <br /> انشاء الله حسن نظر و غفلت از معنا داشته اند و گرنه کسی که با ولایت کلیه الهیه آشناست و قرب اولیاء خدا با خدا را می داند و از تجربه اتحادی آنان با خبر است چنین منکرانه سخن نمی گوید. اولیا خدا چنان به خدا نزدیک و در او فانی اند که کلامشان عین کلام خدا و امر و نهی شان و حب و بغضشان عین امر و نهی و حب و بغض الهی است. پیامبر عزیز اسلام بشر بود و خود به بشریت خود مقر و معترف بود (قل سبحان ربی هل کنت الا بشرا رسولا؟)، اما در عین حال این بشر چنان رنگ و وصف الهی گرفته بود، و واسطه ها (حتی جبرئیل) چنان از میان او و خدا برخاسته بودند که هر چه می گفت هم کلام انسانی او بود هم کلام وحیانی خدا. و این دو از هم جدا نبود.<br /> <br /> همچو سنگی کو شود کل لعل ناب پر شود او از صفات آفتاب<br /> <br /> انشاءالله با تامل درین دقیقه عرفانی گره مشکل گشوده شود و سر کلام آشنا گردد.<br /> <br /> پس نزول جبرئیل و آوردن وحی چه می شود؟<br /> <br /> در نظر عارفان، جبرئیل به خداوند از محمد (ص) نزدیکتر نیست، بل جبرئیل است که تابع پیامبر است. مگر در داستان معراج نیامده است که جبرئیل از همراهی با پیامبر بازماند و از سوختن بال و پرش هراسید؟ معنی این حکایت چیست؟ مگر رهبر فقید انقلاب نگفت که "...معنویت رسول خدا وحی را نازل کرده است....و به عبارت دیگر وارد کرده است پیغمبر اکرم جبرئیل امین را در این دنیا(صحیفه نور، جلد بیستم، سخنرانی 25/1/66)"؟ آیا معنی این سخن این است که خدا جبرئیل را فرونفرستاده است؟ یا معنایش به قول مولانا این است که:<br /> <br /> من نخواهم لطف حق از واسطه که هلاک خلق شد این رابطه<br /> <br /> من نخواهم دایه، مادر خوشتر است موسیم من، دایه من مادر است<br /> <br /> <br />
نجم الدین کبری
03 اسفند 1391 - 11:46مطالب سروش در خصوص قرآن حاکی از انکارتعمدی امور مسلمی است که تمامی متکلمان مطرح مسلمان «سلف و خلف» به ویژه متکلمان اهل سنت وجماعت به آن اعتقاد داشته و دارند۰ حذف جبرییل از پروسه نزول وحی نه با آیات صریح قرآن مجید سازگار است نه با احادیث صحیح نبوی۰ سروش ادبیات فارسی را خوب بلد است وبه سبک سعدی سخن می گوید اما سواد ایشان در مورد علوم قرآنی بسیار ناچیز است که به نظر بنده مطرح کردن مغالطات سروش در این سایت ارزش علمی ندارد و باعث اتلاف وقت خوانندگان محترم میشود
با سلام وعرض ادب <br /> دوست بزرگوارم که چنین به مسئولان سایت بابت درج مطالب تامل برانگیز دکتر سروش تاخته اید.<br /> چه کسی و کی سروش یا امثال او را معصوم دانسته؟<br /> محافظه کاران دینداری که هیچ نوع شک و تفکر ناشی از آن را بر نمی تابند چنان عرصه را بر اندیشه دینی تنگ کرده اند که امروزه انبانی از سوالات بی پاسخ نسل تحصیل کرده را احاطه کرده است.<br /> می خواهم بدانم شما که این گونه فرموده اید چه فکر جدیدی تولید نموده اید؟<br /> امروزه تهدید نظرى از جانب افرادی اتفاقا اغلب خوش فکر نیرومند گشته است افرادی که در عدالت خواهى با مخالفان سروش و مصلحان دینی تنها اشتراکى لفظى دارند و در عصر پایان مارکسیسم (به خصوص استالینیسم) یادآور چپ روى هاى فکرى و عقیدتى هستند. رشد شگفت انگیز عقاید مارکسیستى به خصوص در دانشگاه ها ازجمله علائم بازگشت بحران در ساحت اصلاح طلبى دینى است که گویا پس از ناکامى سیاسى اصلاح طلبان باید ناکامى دیگرى را (این بار در عرصه نظرى) تجربه کند. رشد گرایش هاى غیردینى بلکه ضددینى در دانشگاه ها البته تنها در صورت هاى مارکسیستى خلاصه نمى شود بلکه برخى از فرط لیبرالیسم (لیبرالیسم رادیکال) به لاادرى گرى و نفى اندیشه دینى افتاده اند. و این بدون شک محصول پرسش هاى بى پاسخى است که در دهه ۷۰ متولد شده اند.<br /> <br /> به گمان حقیر اندیشه های سروش حدود بیش از یک دهه این جریانات را به تاخیر انداخت و آن بزرگوار دیندار هنوز دست از تفکرو اصلاح گری برنداشته است. شما با این ارتودوکسی چکار کرده اید؟! <br /> به وضوح می بینم خوش فکر ترین و حقیقت طلب ترین ها در دانشگاه از ساحت دین کونزرواتیو شما گریخته اند.<br /> سروش نه تنها از جانب دینداران یاری نشد که همه بر او تاختند و او ابراهیم وار ویک تنه در حوزه دینداری فکر تولید کرد و نه تنها علاقمندانش بلکه خود او نیز اصراری بر درستی این تفکرات ندارند و ضمنا ایشان هیچ وقت مرید پروری هم نکرد.<br /> امروزه فقه در حوزه اندیشه دینی به دلیل نبود اندیشه های درجه یک چنان محافظه کار است که حتی از افکار عمومی عقب افتاده. به گونه ای که به یافتن راه حل بر سوالاتی می اندیشد که پیشتر همگان پاسخ را یافته اند وفقه ما برای اینکه انگشت نمای خاص و عام نباشد قدمی به جلو بر می دارد.<br /> خدا می داند درد دلم چقدر زیاده ولی به جای اینکه واکنشی تند به اندیشه وران مسلمان نشان دهیم خود فکر تولید کنیم. دنیا دیگر مثل اینکه منطق فازی را پذیرفته ولذا جد و جهد بسیار دینداران را می طلبد که در عصر جدید، دین هم چنان پاسخگو باشد. <br /> من مقاله سروش را خواندم آنقدر که شما را بر آشفته بود پریشان نبود. می دانم ذهن آن استاد گرامی به سوالات فراوانی در گیراست که ده ها چون من به او گفته یا نوشته اند و او خود را مسئول می داند و دیگران مثل اینکه نه.<br /> من به نوبه خودم خدا را به خاطر او سپاس می گزارم و ضمنا می دانم همین گفتار اخیر او ایمان بسیاری پریشان بین دین و دنیا را ترمیم و اندیشه ناقصشان را رفو خواهد کرد.<br /> امیدوارم اذهان متوسط را بر نیاشوبید که این نوع گفتار اصلا برای آنان نیست ولی در حوزه روشنفکری آنرا نقد کنید که تاکنون مقالاتی که در نقد این سخن نوشته شده هیچ کدام چنگی به دل نمی زند.<br /> در پایان از مسئولان سایت کمال تشکر را دارم و به گمان حقیر باید پرسید و اندیشید و هراسی به دل راه نداد. من به دینم اعتقاد راسخ دارم و لذا از هر نوع اندیشه چه باک.<br /> سلام بر نبی پاک. سلام بر بندگان صالح خدا<br /> س. ر. ا. <br />
برادربزرگوارس.ر.ا. می دانم حضرتعالی بسیارمسلط برآیات قرآن هستی پس خواهش می کنم اجازه نده که علاقه ات به آقای دکترسروش که من هم بسیاربه ایشان علاقمندم مانع ازنقد ایشان شود. وقتی قرآن صراحتاً وجود رابطی بنام جبرئیل را بین خداومحمد(ص) بیان می فرماید وقتی خداوند تبارک وتعالی داستان گذشتگان رابرای عبرت ما درقرآن می آورد چگونه یک مسلمان آگاهی چون دکترباید آنچنان درتصوف وفلسفه غرق شود که بخواهد برای اثبات عظمت محمد(ص) حکمت وعلم به گذشته ی ویاآینده خداوندسبحان راانکارنماید. وقتی درذهن جوانانمان این عقیده راتزریق نمائیم که قرآن دربیان وقایع تاریخی و... دچاراشتباه شده است یعنی چه؟ <br /> اگرقراربود پیامبربزرگواراسلام(ص) برای تبلیغ دین وروشن نمودن اذهان انسانها ازروش دکترسروش استفاده کند وافکارمردم راپریشان نماید که هنوزهم باوربه غیب مردم جانمی افتاد. بهرحال من بعنوان یک مسلمان عادی وبسیارکمترازدکترسروش ازنظر علم فلسفی وقرآنی و... هنوزهم براین باورم که سایت جماعت دعوت واصلاح وبعضی ازافرادعزیزجماعت دعوت واصلاح آنچنان گرفتارعلم زدگی وفلسفه زدگی شده اند که کم کم می ترسم روزی برسد رسالت واقعی خودرافراموش نمایند. این سایت متعلق به یک جماعت دینی اهل سنت است پس کمی دررابطه بااصول عقاید محتاطانه تربرخوردنمایید که خدای نکرده به جای اصلاح افکارموجبات تشویش افکاررافراهم نیاورید.
دوست و برادر عزیز و نادیده ام<br /> سلام<br /> غیرت دینی واحساسات پاک شما را ستایش می کنم.<br /> این حقیر را مسلط بر آیات مبارک مصحف شریف خواندید که ابدا چنین گمانی در مورد خودم ندارم.<br /> به عنوان یک خواننده عادی از رسالت سایت، اطلاع دقیقی ندارم ولی تا آنجا که من می دانم این مطالب در ذیل عنوان "اندیشه" قرار گرفته اند و حقیر پرداختن به این موضوعات را لازم و ضروری می دانم. <br /> برادر بزرگوار! شما فکر می کنید چه کسانی وارد سایت می شوند ومطلب می خوانند؟ به طور قطع از حد اقل سواد وکنجکاوی برخوردار بوده اند و لذا مطالبی در خور آنان بایستی فراهم شود. من عرض می کنم ابدا مایل نیستم این سایت هم به حد سایتهای دیگر اهل سنت ( که وجود همه را مبارک می دانم) تنزل یابد که گاهی در اوج انفعال، با توجه به شرایط جامعه ما، دست به دفاع برداشته اند. من عنوان اصلی و سر تیتر یکی از پرطرفدارین آنها راعینا نقل می کنم و شما بنده را راهنمایی بفرمایید که چگونه آنرا بر دوستان مشکوک و حقیقت طلبم عرضه کنم. چیزی که خودم هیچ باوری به آن ندارم.<br /> <br /> اما مطلب: نقل قول از سایت((<br /> سخن روز<br /> ماجرای شَقّ صدر<br /> مسلم از انس روایت کرده است که رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- ، جبرئیل نزدش آمد، در حالی که با پسربچههای دیگر بازی میکرد. او را از جای برگرفت و بر زمین خوابانید، و سینة او را برشکافت، و قلب او را خارج ساخت، و از درون آن، لختة خونی را بیرون کشید، و گفت: این است بهرة شیطان از تو! آنگاه، دل او را در طشتی زرین با آب زمزم شستشو داد؛ سپس، سر آن را به هم آورد، و به جای نخستینش بازگردانید. پسربچهها نزد مادرش یعنی دایهاش شتافتند و گفتند: محمد را کشتند! همگی در پی یافتن او شتافتند. وقتی او را یافتند، رنگ رخسارهاش دگرگون شده بود. انس گوید: من جای آن دوخت و دوز جبرئیل را روی سینة آن حضرت میدیدم<br /> صحیح مسلم، کتاب الایمان، باب الاسراء ، پایان نقل قول))<br /> آری برادر بزرگوارم اسلام با این نوع اندیشه، جایی حداقل در دانشگاه نخواهد داشت. دین نیاز به عمل جراحی دارد.<br /> به گمان حقیر بسیاری نوشته های عصر حاضر بیش از آنکه بتوانند با جمع بندیهای خود راه سعادت عملی را بنمایانند، به تحلیل و تنقید گذشتگان و عوامل وشرایط پرداخته اند.<br /> از نظر من حداقل در وضعیت تئوری نباید از دریای حقیقت (از روی ترس یا نادانی) به جامی بسنده کرد و مردمی را به دوره سیاهی نایل نمود، اغلب بزرگانی که نامی به پاکی از آنان می بریم نیز با بشر چنان کردند. حقیقت آن نیست که در لفافه یا در جامی جمع شود. <br /> آنان که در طول حیات خود به تسلی رسیده اند بیراهه را نشان داده اند زیرا حقیقت آرام ندارد. حقیقت حتی بر روشنترین انسانها با تاخیر آشکار می شود و راهنمایان واقعی رنج دوران را به قیمت صداقتشان می پذیرند.<br /> <br /> برادر عزیزم! قرآن کتابی است شگفت انگیز. در این تردیدی نیست ولی نباید از سوال در حیطه آن هراسید.<br /> من اعتقاد ندارم که سروش را نباید نقد کرد. و صد البته آنرا مناسب هم می دانم . حتی نقدهایی هم دارم ولی اینقدر گاهی دشمنان سطح پایین دارد که اغلب تمایلی به اظهار آنها ندارم. <br /> اما باز عرض می کنم اولا سخنان سروش تازه نیستند وجنابعالی اگر آثار بلند عرفانی را بخوانید بیش از این نیز گفته اند. عرفان هیچ آسیبی به دین نزده که البته آنرا بارورتر هم کرده است. آیا هیچ واعظی زیباتر از عطار چیزی گفته؟<br /> شاخ هوا را نشود بیخ سست *** تا ندهی نم ز طهارت نخست<br /> دست بشو بهر تمسک به خیر *** روی زپندار توجه به غیر<br /> از کف مسح به سر تاج نه *** پای چو شد شسته به معراج نه<br /> <br /> من باورم این است انچه از همه چیز در دین مهم تر است الله است. خدا می داند پیام دین همین است ولی آن وجود بیکران بی نهایت چنان پر عظمت است که مجبوریم چپ و راست صورت بسازیم . آخرت و جاودانگی هم از همین مفهوم به راحتی قابل استخراج است. آن یگانه که چیزی جز او نیست نه اینکه خدایی جز او نباشد چنان دلبری می کند که آرامشی برای حقیقت طلبان باقی نمی ماند.<br /> اما<br /> باز عرض می کنم نباید از خدا و رسول پیشی گرفت و در عین حال بایستی جلو رفت و گرفتار این گمان باطل نشد که خدا را دریافته ایم.<br /> و باز اما<br /> این مهم "زبانی تازه" و در خور می طلبد که اذهان عموم را بر نیاشوبد. چیزی که در آثار دکتر سروش کمتر وجود ندارد. من ذهنم به اختراع زبانی جدید و در خور مفهوم بی نهایت درگیر است والبته شاید خیالی بیش نباشد. به هر حال بر خلاف بعضی که سروش را پایان روشنفکری دینی می دانند من گمان می کنم این مسیر همیشه باز است و مدعیان، تعریف درستی از مفهوم بی نهایت ندارند. بسم الله....<br /> <br /> سلام و درود خدا بر رسول مهربان وپاک. سلام بر بندگان صالح خدا<br /> <br /> س. ر. ا.
بسم الله<br /> سلام<br /> من در رابطه با دکتر سروش حرف بسیار دارم که بسیاری از آنها را وبلاگی کرده ام. لذا از دوستانی که از این صفحه دیدن می کنند خواهش می کنم این یادداشت و لینکهای مندرج در آن را نیز حتما بخوانند:<br /> <br /> <br /> http://cmj.persianblog.ir/page/drsoroush<br /> <br /> <br /> البته اگر طالب بحث علمی هستند